وقتی «آرایش غلیظ» همایون شجریان به چشم آمد/ یک موسیقی دیوانه!
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۸۶۵۳۸
دریافت 6 MB
خبرگزاری مهر – گروه هنر – علیرضا سعیدی: کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار میدهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروریبر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی که پس از آغاز و انتشار آن در نوروز ۱۴۰۰ استقبال مخاطبان، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطرهبازی با تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بهصورت هفتگی میتوانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آن را دنبال کنید.
در هشتاد و هشتمین شماره از این روایت رسانهای به سراغ موسیقی تیتراژ پایانی فیلم سینمایی «آرایش غلیظ» به کارگردانی حمید نعمت الله، آهنگسازی سهراب پورناظری و خوانندگی همایون شجریان رفتیم که بی گمان یکی از مهمترین، متفاوتترین، شنیدنیترین و حتی دشوارترین ملودیهای در حوزه آهنگسازی و خوانندگی آثاری از این دست بر پایه موسیقی ایرانی است که گروه سازنده آن تلاش کردند به واسطه نبوغ ذاتی آهنگساز خوش قریحه و نابغهای چون سهراب پورناظری و توانمندیهای کم نظیر همایون شجریان در خوانندگی، ملودی را پیش روی مخاطبان قرار دهند که همچنان از آن به عنوان یکی متفاوتترین ملودیهای مرتبط با موسیقی تیتراژهای سینما یاد میکنند.
موسیقی که بر پایه علاقهمندی های سهراب پورناظری به ترکیببندیها و تجربههای متفاوت و غیرمتعارف در موسیقی ایرانی که راه او را از پدر هنرمندش به سمت و سوی یک استقلال فکری محتوایی هدایت کرده، توانست تبدیل به یکی شنیدنیترین موسیقی تیتراژهای سینمای ایران در یک دهه اخیر نماید. شرایطی که از پس دانش و آگاهی سهرابِ جوان با اتکا به پیشینه فرهنگی و هنری که در محضر کیخسرو پورناظری فراگرفته موسیقی را به مخاطب ارائه داد، که اگرچه با مخالفان بسیاری هم رو به رو شد، اما به قطع یقین تجربهای متفاوت و شنیدنی از دو هنرمندی است که با استفاده از تجربیات گرانبهایی که در کنار پدرشان از موسیقی ایرانی فرا گرفتهاند، میتواند همچنان به عنوان یک تک آهنگ شنیدنی مورد استفاده قرار گیرد. ملودی که یقیناً هم آهنگسازی، هم تنظیم، هم خوانندگی و هم ارکستراسیون تنظیم شده برای آن دربرگیرنده پیچیدگیهای بود که هرکسی نمیتواند به این راحتیها از عهده اجرای آن برآید.
فیلم سینمایی «آرایش غلیظ» به نویسندگی مشترک حمید نعمت الله و هادی مقدم دوست و کارگردانی حمید نعمت الله سال ۱۳۹۲ تولید شد و در جشنواره سی و دوم فیلم فجر توانست جایزه ویژه هیات داوران را از آن خود کند. این فیلم همچنین در بخشهای بهترین بازیگری مرد، بهترین موسیقی، بهترین تدوین و سایر رشتهها نیز کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین شد و توانست در آن سالها تبدیلی به یکی از کارهای متفاوت سینمای ایران به مخاطبان معرفی شود.
حامد بهداد، طناز طباطبایی، حبیب رضایی، علی عمرانی، جمال اجلالی، هومن برق نورد، امیر بدری نیز بازیگران اصلی فیلم سینمایی «آرایش غلیظ» را تشکیل میدادند.
داستان این فیلم متفاوتِ حمید نعمت الله هم روایتگر بخشی از زندگی جوانی است که بار قاچاق ترقه و فشفشههای چهارشنبه سوری یکی از دوستانش را بالا میکشد. او تلاش میکند از طریق دختری که دوستش دارد این محمولهها را به فروش برساند.
در وَرای روایتی که هادی مقدم دوست و حمید نعمتالله در یک قاب بسیار متفاوتتر از آنچه سینمای ایران تجربه کرد و توانست در برخی از بخشهای فنی و ساختاری سینما مبدع ایجاد جریاناتی در مسیر رو به پیشرفت سینمای ایران باشد، این موسیقی متن و تیتراژ فیلم «آرایش غلیظ» بود که هم راستای با تفاوتهای محتوایی و ساختاری اش، در حوزه موسیقی نیز دست به ساختارشکنیهایی زد که اگرچه در مقاطعی برای زوج هنری پورناظری و شجریان دردسرساز و حاشیه آفرین هم شد، اما هرچه بود ریسک قدرتمندی برای ورود به جریانی بود که این سالها به آن «موسیقی تلفیقی» میگوییم. موسیقی که این بار متکی به روش خوانش و آهنگسازی محمدرضا شجریان و کیخسرو پورناظری بود و تلاش کرد تا جلوهای جدید از آنچه به عنوان نوگرایی و تجربه میگوییم در موسیقی ایرانی با تلفیق سازهای غربی پدیدار شود.
این متفاوت بودن پس از اولین پخش موسیقی تیتراژ پایانی فیلم آرایش غلیظ مثل یک بمب صدا کرد و از همان روزهای برگزاری جشنواره فیلم فجر بود که در سریعترین شکل ممکن میان مخاطبان دست به دست شد و از همایون شجریان و سهراب پورناظری در آن دوران هنرمندانی معرفی کرد که جسورانه دست به خلق اثری زدند که میدانستند با مخالفان متعصبی روبهرو خواهند شد، اما با این حال ملودی را پیش روی شنوندگان و بینندگان فیلم قرار دادند که در نوع خود مسیر تازه ای را برای تجربه گرایی در موسیقی ایران باز کرد.
ماجرای جذاب موسیقی متن و تیتراژ فیلم «آرایش غلیظ» سهراب پورناظری و همایون شجریان ادامه داشت، تا اینکه این دو هنرمند تصمیم گرفتند در ادامه استمرار این همکاریهای مشترک که قبل و بعد از پروژه آرایش غلیظ منجر به تولید آثار درخشان و مخاطب پسند دیگری شد، موسیقی متن فیلم را هم در قالب یک آلبوم موسیقایی منتشر کنند. آلبومی که مردم نیز از آن استقبال کردند و آن را تبدیل به یکی از پرفروشترین پروژههای موسیقایی آن سالهای فرآیند تولید و عرضه محصولات موسیقایی نمودند.
همایون شجریان: همه صحبتهای من با سهراب این بود که اگر قرار است دست به تجربه تازهای بزنیم این تجربه هم از لحاظ ساختار و هم از جهت ترکیب سازبندی و شعر باید متفاوت باشد. یک طرف موسیقی این فیلم روی صحنههای مختلف بیکلام است، اما دغدغه اصلی من تیتراژ فیلم بود که با آواز همراه است همایون شجریان در نشست خبری آلبوم که اوایل شهریور ماه سال ۱۳۹۳ با حضور صدرالدین حسینخانی تهیهکننده آلبوم و سهراب پورناظری آهنگساز برگزار شد، درباره تفاوتهای تجربه حضور در پروژه اذعان کرد: آلبوم «آرایش غلیظ» تغییر در سبک خوانندگی من نبوده چراکه خوانندگان بسیاری هستند که میتوانند سایر سبکها مثل پاپ، راک و غیره را قطعاً بهتر از من بخوانند از همین رو این آلبوم تنها یک تجربه ویژه برای من بوده است. […] سهراب پورناظری در گذشته تجربه همکاری با حمید نعمت الله در سریال «وضعیت سفید» و فیلم سینمایی «بی پولی» را داشته است. آشنایی و اعتماد سهراب و شناخت نسبی که خودم از نعمت الله داشتم باعث شد که آواز تیتراژ پایانی «آرایش غلیظ» را بخوانم و خوشبختانه از آنجا که این فیلم سینمایی اثری متفاوت در کارنامه کاری حمید نعمت الله است، موسیقیای که برای آن ساخته شده نیز متفاوت و دارای ویژگیهای خاص است.
وی افزود: همه صحبتهای من با سهراب این بود که اگر قرار است دست به تجربه تازه ای بزنیم این تجربه هم از لحاظ ساختار و هم از جهت ترکیب سازبندی و شعر باید متفاوت باشد. به این معنا که یک طرف موسیقی این فیلم که روی صحنههای مختلف جای گرفته بی کلام است. اما دغدغه اصلی من تیتراژ فیلم بود که با آواز همراه است. ذات فیلم «آرایش غلیظ» اثری پر انرژی است و موسیقیای که برای این فیلم ساخته میشد باید از انرژی بالایی نیز برخوردار میبود. در واقع در عین حال که من و سهراب پورناظری باید مشخصههای کار خود را حفظ میکردیم، به ویژگی ذاتی این فیلم که همان انرژی داشتن است، توجه میداشتیم. در نتیجه بعد از بررسیهای بسیار به این جمع بندی رسیدیم که از شعر مولانا استفاده کنیم.
این خواننده موسیقی ایرانی یادآور شد: یکی از نکات اصلی موسیقی این آلبوم جذابیت قطعات بی کلام و قطعه با کلام «آرایش غلیظ» بود. در واقع از ابتدا این جذابیت را درست مانند جذابیت ذاتی سینما در نظر داشتیم و سعی کردم المانهایی از تحریر موسیقی سنتی را استفاده کنم که به این جذابیت بیافزاید. در نتیجه در ترکیب سازبندی سازها صرفاً سنتی نبودند بلکه بنا بر تشخیص سهراب پورناظری باید به سراغ سازهای غربی هم میرفتیم، سازهایی که فضای مدرن تری از موسیقی را به ما بدهند. در نتیجه به سراغ سازهای الکترونیک رفتیم.
سهراب پورناظری از هنرمندان جوان، جسور و خلاق موسیقی ایرانی که اگرچه در این سالها فعلاً فعالیت مشترکی با همایون شجریان ندارد، اما بی تردید نقش موثری در توسعه محبوبیت هنرمندان ممتازی چون همایون دارد، در همین نشست خبری بود که درباره فضاسازی موجود موسیقی فیلم «آرایش غلیظ» گفت: بر اساس اتفاقهایی که برای داستان در فیلم «آرایش غلیظ» روی داد، فضای موسیقی را پیش میبردیم. بنابراین همانطور که همایون گفت موسیقی این آلبوم از انرژی بالایی برخوردار است و اینگونه موسیقی طبیعتاً از جمله کارهای ما نیست. اما خروجی و نتیجهای که به دست داد برای من و همایون تجربه ارزشمندی بود. چراکه شنونده هم تنها با موسیقی آوانگارد مواجه نیست بلکه یکی از پرقدرتترین آوازها در ۲ قطعه در پرده شوشتر و همایون میشنود. همچنین باقی قطعات صرفاً در جهت فضاسازی فیلم است و به هیچ وجه بار ملودرام اثر به دوش موسیقی نیست.
شجریان نیز در تأیید صحبتهای پورناظری گفت: به عنوان یک خواننده موسیقی سنتی، آلبوم «آرایش غلیظ» را صرفاً به عنوان یک تجربه دوست دارم البته در این آلبوم یک آواز را که آهنگسازی آن بر عهده سهراب بوده با آهنگ بداههای که بر اساس شعر مولانا خواندم، اضافه کردیم.
خواننده آلبوم موسیقی «نه فرشتهام نه شیطان» درباره تلاش برای متفاوت شدن آواز آلبوم «آرایش غلیظ» با آلبوم قبلی تأکید کرد: سعی کردم از خط آواز و تکنیک بالای آوازی بیشتر استفاده کنم. در واقع همه تلاشم این بود که مخاطب نگوید اگر همایون از آلبوم حذف میشد هیچ اتفاقی نمیافتاد. ضمن اینکه دلیل استفاده از آواز با حجم بالا خاصیت وجودی خود فیلم بود.
ناظری: سعی کردم از خط آواز و تکنیک بالای آوازی بیشتر استفاده کنم. در واقع همه تلاشم این بود که مخاطب نگوید اگر همایون از آلبوم حذف میشد هیچ اتفاقی نمیافتاد. ضمن اینکه دلیل استفاده از آواز با حجم بالا خاصیت وجودی خود فیلم بود شجریان در پاسخ به این سؤال که رگههایی از موسیقی راک و موسیقی ایرانی با صدای همایون شجریان در این اثر شنیده میشود، گفت: برای شخص من تصنیفی که ساخته شد جذاب بود و آنچه از موسیقی با هر پور عنوانی در آلبوم شنیده میشود تنها ایده و پیشنهاد آهنگساز بود. بنابراین به این معنا نیست که موسیقی راک مورد استفاده قرار گرفته بلکه به تشخیص آهنگساز این موسیقی باید با استفاده از سازهای الکترونیک ساخته میشد. بارها و بارها با سهراب تمرین کردیم تا به آنچه در آلبوم میشنوید، رسیدیم.
پورناظری هم در تأیید صحبتهای شجریان تصریح کرد: متأسفانه در جامعه ما التهاب در برابر تجربههای نو به اندازهای است که اجازه ورود و حضور اثر به سختی داده میشود و مخالفت و موافقتهای بسیاری با یک اثر هنری وجود دارد. همینطور که در آلبوم «نه فرشتهام نه شیطان» موج موافقتها و مخالفتها بسیار بود بنابراین هم من و هم همایون شجریان خودمان را برای مخالفتهای احتمالی آماده کردهایم. اما در نهایت مخالفتها مهم نیستند بلکه آنچه مهم است مخاطب موسیقی ایران است. هم من و هم همایون بسیار خوشحال میشویم که موسیقی این آلبوم را شنونده دوست داشته باشد گرچه آهنگسازی این آلبوم آسان نبود.
وی ادامه داد: حجم بالای صدای همایون شجریان در تیتراژ پایانی این آلبوم شنیدنی است و خوشبختانه همایون به بهترین شکل ممکن از پس آن برآمده است. ضمن اینکه این آلبوم برای غیر ایرانیها هم جالب بود بنابراین من به هیچ عنوان هیچ ادعایی ندارم و صرفاً تجربه کردم. البته نسل ما نسل تجربه گرا است و همیشه دیوار بلند مخالفتها، بایدها و نبایدها برایمان وجود داشته و ما خود را آماده کردیم تا از این دیوار بگذریم. به هر حال دیوانه گی در روایت داستان فیلم سینمایی «آرایش غلیظ» وجود دارد که طبیعتاً این دیوانگی و شوریدگی باید در موسیقی نیز اتفاق میافتاد به این ترتیب که ابتدا با یک سه تار شروع کردیم اما در ادامه متوجه شدم برای تصویر کردن این دیوانگی باید سازهای دیگری نیز اضافه شود. گیتار، درامز و سازهای الکترونیک به مجموعه کار اضافه شد. بعد که آهنگ را ساختم به همایون گفتم کامل شده آهنگ را بشنود، ابتدا سکوت کرد و بعد خواند. به همین دلیل معتقدم همایون در این آلبوم یک آواز شجریانی به تمام معنا خوانده است و به هیچ عنوان در کلام از موسیقی ایرانی فاصله نگرفتهایم و اصلاً اینگونه نیست که فکر کنیم از موسیقی راک بهره بردهایم.
شجریان در ادامه تأکید کرد: هنر یعنی اینکه هنرمند بتواند زیبایی را در آن خلق کند. به هر حال هیچ تجربهای عاری از خطا نیست درست مثل دیکته نانوشته که غلط ندارد. بنابراین اگر موفق شدیم باعث خوشحالی و سربلندی ما است و اگر موفق نشدیم صرفاً یک تجربه است. بنابراین هنرمند نباید بترسد بلکه باید پیش رفت و تجربه کرد.
پورناظری هم در ادامه این سخنان، افزود: همایون شجریان به جایگاه بالایی در موسیقی ایران دست پیدا کرده است و من هم در بضاعت خودم از ظرفیتهای موسیقی ایرانی در آهنگسازی به خوبی استفاده کردهام. بنابراین نه من و نه همایون نیازی به معروفیت نداریم که به خاطر آن دست به تجربههای عجیب و غریب بزنیم چون هم مخاطبهای خود و هم امنیت شغلی را داریم. اما بپذیریم که در مقابل تهاجم فرهنگی ای که در طول سالهای گذشته به ایران و فرهنگ این سرزمین وارد شده، تجربههایی از این دست لازم و ضروری است.
به هر ترتیب موسیقی تیتراژ پایانی فیلم سینمایی «آرایش غلیظ» حتماً از ماندگارترین موسیقی تیتراژهایی که تاکنون آن را تجربه کردهایم. یک موسیقی که باید متفاوت بودن آن را پذیرفت و اذعان داشت که قطعاً حافظه شنیداری مخاطبان آثار فرهنگی هنری کشورمان اثری ثبت شده است.
کد خبر 5799867 علیرضا سعیدیمنبع: مهر
کلیدواژه: موسیقی فیلم سهراب پورناظری همایون شجریان موسیقی تیتراژ حمید نعمت الله هادی مقدم دوست حامد بهداد طناز طباطبایی فیلم کوتاه تئاتر ایران آلبوم موسیقی موسیقی ایرانی برنامه تلویزیونی هنرمندان تئاتر کارگردان تئاتر خانه سینما محمد خزاعی شبکه نسیم شبکه پنج سیما تئاتر شهر نمایش جهان بانو سریال خارجی همایون شجریان موسیقی ایران سهراب پورناظری حمید نعمت الله تیتراژ پایانی موسیقی ایرانی موسیقی تیتراژ فیلم سینمایی سینمای ایران تیتراژ فیلم ترین موسیقی عنوان یک آرایش غلیظ مخالفت ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۸۶۵۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
فرارو- روانشناسان مختلفی به تحلیل شخصیت "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق پرداخته اند. یکی از شناخته شدهترین آنان "جرولد مورتون پست" روانپزشک و تحلیلگر سابق سیا بود که در برخی از منابع از او به عنوان ابداع کننده "روانشناسی سیاسی" نیز یاد شده است.
به گزارش فرارو، او درباره صدام مینویسد: "صدام حسین" رئیس جمهور عراق به عنوان "دیوانه خاورمیانه" توصیف شده است. این تشخیص تحقیرآمیز نه تنها دقیق نیست، بلکه خطرناک است. سپردن صدام به قلمرو جنون میتواند تصمیم گیرندگان را گمراه کند که باور کنند او غیرقابل پیش بینی بود؛ در حالی که در واقع چنین نیست. بررسی سوابق رهبری صدام حسین در عراق در دو دهه گذشته نشان میدهد که او به هیچ وجه غیر منطقی نبوده بلکه تا حد زیادی خطرناک بوده است.
در واقع، بررسی زندگی و حرفه صدام حسین نشان میدهد که او یک مسیر را دنبال کرده است: عقلانی سازی ایدئولوژیک برای یک الگوی مادام العمر. همه اقدامات در صورتی موجه هستند که در خدمت پیشبرد نیازهای صدام حسین و جاهطلبیهای او باشند".
او درباره پیشینه خانوادگی و زندگی شخصی صدام مینویسد: "صدام حسین در سال ۱۹۳۷ در یک خانواده دهقانی فقیر در نزدیکی تکریت در مرکز عراق متولد شد. پدرش قبل از به دنیا آمدن او فوت کرد و طبق سنت آن زمان عمویش با مادرش ازدواج کرد. او در ده سالگی تحت تاثیر سواد پسر عمویش قرار گرفت و آرزوی ادامه تحصیل داشت، اما با مخالفت خانواده اش مواجه شد به همین دلیل نیمه شب خانه را ترک کرد و راهی خانه دائی اش "خیرالله" شد. خیرالله نه تنها نقش پدر را برای صدام ایفا کرد بلکه به مربی سیاسی او نیز تبدیل شد. خیرالله در قیام ۱۹۴۱ عراق علیه بریتانیا مبارزه کرده بود و به دلیل اقدامات ملی گرایانه اش به پنج سال زندان محکوم شده بود. او خاطرات خود و اقوام اش که با مهاجمان خارجی مبارزه کردند و برخی از آنان جان شان را برای ملی گرایی عراقی از دست دادند، برای صدام تعریف میکرد. خیرالله که بعدا فرماندار بغداد شد جهان بینی صدام جوان سال را شکل داد و به او آموخت که باید از بیگانگان نفرت داشته باشد.
در سال ۱۹۸۱ میلادی صدام جزوهای را که توسط خیرالله نوشته شده بود با عنوان "سه گروهی که خدا نباید خلق میکرد: ایرانیان، یهودیان و مگسها" را بازنشر کرد. خیرالله کار آموزش تاریخ عرب و ایدئولوژی ناسیونالیستی حزب بعث به صدام را انجام داد. حزب بعث که در سال ۱۹۴۰ تاسیس شد، در نظر داشت یک ملت جدید عربی ایجاد کند که قدرتهای استعماری و امپریالیستی را شکست داده و به استقلال، وحدت و سوسیالیسم عربی دست یابد. ایدئولوژی بعث همان طور که توسط بنیانگذار فکری آن "میشل عفلق" مفهوم سازی شده بود، بر تاریخ ظلم و تفرقه جهان عرب تمرکز داشت؛ ابتدا به دست عثمانیها، سپس به دست فرمانروایانهای غربی، سپس توسط سلطنتهای تحت سلطه منافع غرب و در نهایت با تاسیس "رژیم صهیونیستی". صدام با الهام از داستانهای حماسی دائی اش در خدمت به ملت عرب از همان روزهای ابتدایی زندگی اش خود را غرق در رویاهای شکوهمندانه میدید.
او خود را به جای بخت النصر پادشاه بابل (۵۸۶ پیش از میلاد مسیح) که بیت المقدس را فتح کرد و "صلاح الدین ایوبی" که سپاه صلیبیون را شکست داد و بیت المقدس را بازپس گرفت، میدید. صدام تا زمانی که همراه دائی اش برای ادامه تحصیلات متوسطه خود به بغداد سفر کرد غرق در تاریخ عرب و ایدئولوژی بعث بود.
مدارس آن زمان که جولانگاه ناسیونالیسم عربی بودند تمایلات سیاسی او را تقویت کردند. در سال ۱۹۵۲ میلادی زمانی که صدام ۱۵ ساله بود "جمال عبدالناصر" کودتای (یا به زعم طرفداران اش انقلاب) افسران آزاد را در مصر رهبری کرد و برای صدام جوان و همتایان اش تبدیل به قهرمان شد. ناصر به عنوان رهبر فعال پان عربیسم به الگویی ایده آل برای صدام تبدیل شد: این که تنها با رویارویی شجاعانه با قدرتهای امپریالیستی میتوان ناسیونالیسم عرب را از قید و بندهای غربی رها کرد. صدام در ۲۰ سالگی با الهام از ناصر به حزب عربی سوسیالیستی بعث در عراق پیوست و به سرعت مقامهای حزب را تحت تاثیر قرار داد.
دو سال بعد در سال ۱۹۵۸ میلادی ژنرال "عبدالکریم قاسم" ظاهرا با تقلید از ناصر کودتایی را در عراق رهبری کرد که منجر به سرنگونی نظام سلطنتی شد. با این وجود، قاسم بر خلاف ناصر راه سوسیالیسم را دنبال نکرد و علیه حزب بعث شورید. در آن زمان صدام ۲۲ ساله به مقر حزب بعث رفت و ماموریت رهبری یک تیم پنج نفره برای ترور قاسم را به عهده گرفت. بنا بر گزارشها این ماموریت به دلیل خطای اساسی در محاسبات صدام شکست خورد، اما فرار صدام به سوریه ابتدا با اسب و سپس با شنا در رودخانه باعث شد او به جایگاهی اسطورهای در تاریخ عراق دست یابد.
صدام در دوران تبعید خود برای تحصیل در رشته حقوق به مصر رفت و به درجات رهبری حزب بعث مصر رسید. او پس از سال ۱۹۶۳ میلادی که قاسم توسط بعثیها برکنار شد به عراق بازگشت. عفلق پدر ایدئولوژیک حزب بعث صدام جوان را تحسین کرد و حزب بعث عراق را بهترین حزب در جهان اعلام کرد و صدام را به عنوان جانشین خود معرفی نمود.
صدام با کمک مخفیانه و حیاتی "عبدالرزاق نایف" رئیس اطلاعات نظامی، کودتای موفقیت آمیزی را در سال ۱۹۶۸ میلادی انجام داد. صدام برای قدردانی از خدمات ارائه شده ظرف دو هفته پس از کودتا ترتیب دستگیری و تبعید نایف را داده بود و متعاقبا دستور قتل او را صادر کرد! این اقدام الگویی بود برای نحوه پاداش دادن صدام به وفاداران به خود! صدام با قتل نایف نشان داد وجدان منعطفی دارد: از دید او تعهدات و وفاداری مربوط به شرایط بود و شرایط تغییر میکرد.
اگر فردی یا ملتی به عنوان یک مانع یا تهدید تلقی شود صرف نظر از اینکه در گذشته چقدر وفادار بوده آن فرد یا ملت با خشونت و بدون نگاه به پیشینه حذف میشود و این عمل با "استثناگرایی انقلابی" توجیه میشود. این رویه صدام بود".
اپورتونیسم (فرصت طلبی) انقلابیپست در ادامه بیان ویژگیهای صدام مینویسد: "صدام قادر به تغییر مسیر خود بود و میتوان عنوان اپورتونیسم (فرصت طلبی) انقلابی را برایش به کار برد. اگر او در مسیرش با مقاومتی اولیه مواجه میشد با اطمینان از صحت قضاوت اش سختتر مبارزه میکرد، اما اگر شرایط نشان میداد که دچار اشتباه محاسباتی شده در آن شرایط او اشتباه اش را تصدیق نمیکرد بلکه تلاش میکرد خود را با موقعیتی پویا تطبیق دهد. برای مثال، میتوان مصداق عملگرایی انقلابی و انعطاف ایدئولوژیک را در مورد رفتار او با دشمن ایرانی اش دید.
او در مارس ۱۹۷۵ میلادی در مقابل حکومت وقت ایران بر سر اروند رود که عراق از آن تحت عنوان شرط العرب یاد میکرد به توافق رسید تا در مقابل شورش کردها سرکوب شود. صدام قراردادی را با شاه وقت ایران امضا کرد که بر اساس آن حاکمیت ایران بر آبراه مورد مناقشه اروند رود را در ازای توقف تامین تسلیحاتی شورش کردها از سوی ایران پذیرفت. او در سال ۱۹۷۳ میلادی اعلام کرد که حزب بعث نماینده همه عراقیها است و کردها نمیتوانند بی طرف باشند و کردها یا کاملا با مردم هستند یا علیه آنان.
در واقع، این یکی از اصول اساسی صدام بود: "کسی که کاملا با من نیست دشمن من است". از این رو کردها به عنوان دشمنان موذی مورد حمایت قدرتهای خارجی به ویژه ایرانیان قلمداد شدند. در سال ۱۹۷۳ اقلیت کرد تحت حمایت شاه ایران شورش کردند. تا سال ۱۹۷۵ میلادی جنگ علیه کردها بسیار پرهزینه شد و تنها در یک سال ۶۰۰۰۰ جان خود را از دست دادند.
صدام با نشان دادن عمل گرایی انقلابی اش علیرغم نفرت مادام العمری که از ایرانیان داشت نشان داد که نیاز فوری سرکوب شورش کردها به طور موقت اولویت او بوده است. با این وجود، کماکان موضوع حاکمیت بر اروند رود ذهن او را مشغول کرده بود تا آن که در سپتامبر ۱۹۸۰ میلادی صدام با مشاهد وضعیت آشفته و غیر منظم پس از پیروزی انقلاب در ایران به خوزستان حمله کرد. یکی از اقدامات او لغو قرارداد ۱۹۷۵ برای تقسیم اروند رود بود. پس از آن ایران پاسخ داد و نیروهای عراقی و شهرهای عراق اسیبهای جدی وارد ساختند. صدام متوجه شد که جنگ نتیجه معکوس به همراه داشته است".
ویژگیهای روانی صدام خودشیفتگی (نارسیسیسم) بدخیماز دیدِ پست، برچسب هایی، چون "دیوانه خاورمیانه" و "مگالومانی" (خود بزرگ بین) به اشتباه به صدام اطلاق شده اند چرا که هیچ گونه شواهدی دال بر ابتلای او به اختلال روانپریشانه وجود ندارد. او مینویسد:"صدام بی فکر و عجولانه اقدام نمیکرد. او تنها پس از بررسی جوانب عاقلانه عمل میکرد و میتوانست بسیار صبور باشد. در واقع، او از زمان به مثابه یک سلاح استفاده میکرد. در حالی که او از نظر روانی با واقعیت در ارتباط بوده اغلب از نظر سیاسی با واقعیت ارتباط نداشته است.
جهان بینی صدام محدود و تحریف شده بود او تجربه اندکی درباره جهان خارج از جهان عرب داشت. تنها تجربه ماندگار او با غیر عربها با مشاوران نظامی شورویایی اش بود. هم چنین، طبق گزارشها او تنها در دو نوبت به خارج از خاورمیانه سفر کرده بود یک سفر کوتاه به پاریس در سال ۱۹۷۶ و یک سفر دیگر به مسکو. علاوه بر این او در محاصره افراد بود که از شهرت وحشیانه صدام رنج میبردند و از ابراز مخالفت با او میترسیدند.
او بیرحمانه تهدیدهایی را که متوجه قدرت اش میشد حذف کرد و انتقاد را معادل عدم وفاداری قلمداد میکرد. در سال ۱۹۷۹ میلادی زمانی که به طور کامل زمام رهبری عراق را به دست گرفت یکی از اولین اقدامات اش اعدام ۲۱ مقام ارشد بود که وفاداری آنان را زیر سوال برد. در اینجا میتوان نمونهای را ذکر کرد: در سال ۱۹۸۲ میلادی زمانی که جنگ با ایران برای عراق بسیار بد پیش رفت صدام خواستار پایان جنگ شد، اما آیتالله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران تاکید کردند تا زمانی که صدام از قدرت برکنار نشود صلح برقرار نخواهد شد.
در جلسه کابینه صدام از وزرای خود خواست صراحتا توصیههای خود را ارائه دهند و وزیر بهداشت نیز به صدام پیشنهاد کرد که به طور موقت از سمت خود کناره گیری کند تا پس از برقراری صلح ریاست جمهوری را از سر گیرد. صدام از صراحت لهجه او قدردانی کرد، اما سپس دستور بازداشت اش را صادر کرده بود! همسر آن وزیر تقاضای آزادی شوهرش را مطرح کرد. روز بعد صدام جسد مثله شده شوهر آن زن را در یک کیسه مشکی برایش فرستاد. این موضوع به شدت توجه وزرای دیگر را که مصرانه خواستار باقی ماندن صدام در قدرت بودند به خود جلب کرد. وجود این افراد بله قربان گو در کنار دیدگاه محدود صدام درباره مسائل جهانی او را به سوی اشتباه محاسباتی سوق داد. از دید صدام رویاهای بعث زمانی محقق خواهند شد که ملت عرب زیر نظر یک رهبر قدرتمند متحد شود. در ذهن صدام او برای آن نقش مقدر شده بود".
پست مینویسد: "او محدودیت وجدانیای برای خود قائل نبود. تنها وفاداری صدام به شخص خود بود. هنگامی که مانعی در مسیر انقلابی اش وجود داشته صدام آن را از میان برداشته است. او از هر نیرویی که لازم میدید استفاده میکرد و اگر مصلحت میدانست به افراط در اعمال خشونت از جمله استفاده از سلاحهای کشتار جمعی مبادرت میورزید".
پست اشاره میکند به نظرش صدام علیرغم آن که روان پریش نبود، اما گرایش پارانوئید قویای داشت. او برای تلافی کردن آماده بود و بدون دلیل خود را در محاصره دشمنان میدید. با این وجود، او نقش خود را در ایجاد آن دشمنان نادیده میگرفت و نظریههای توطئه را برای توجیه اقدامات خود مطرح میکرد.
پست میافزاید:"صدام متقاعد شده بود که ایالات متحده، اسرائیل و ایران درصدد حذف او بودند و برای تایید این استدلال، زنجیرهای از نتیجه گیریها را برای متقاعد کردن هواداران اش مطرح میکرد. "لطیف نصیف جاسم" که مسئول تبلیغات و بیانیههای عمومی رژیم بعث بود احتمالا به تقویت روحیه پارانوئیدی صدام کمک کرد و به یک معنا مجری پارانویای او بود.
در این مسیر صدام با سرزنش دشمنان بیرونی حامیان سرکوب شده خود را متحد میکرد. علیرغم آن که صدام کاریزماتیک نبود، اما با رویکردش در قبال فلسطینیان و ضدیت با صهیونیسم تلاش میکرد از خود چهره مردی قدرتمند را به نمایش گذارد. او را خود یکی از رهبران بزرگ تاریخ میدانست و خود را در کنار قهرمانان قرار داده بود در کنار ناصر، کاسترو، تیتو، هوشی مین و مائو تسه دونگ که هر کدام را به خاطر تطبیق سوسیالیسم با محیط خود و مقابله با سلطه بیگانگان تحسین میکرد.
صدام نیز مانند مائو جوانان را تشویق کرد تا در مورد فعالیت ضد انقلابی والدین خود اطلاع رسانی و خبرچینی کنند. همان طور که مقامی خداگونه به مائو نسبت داده شد و تصاویر و مجسمههای غول پیکر او در سرتاسر چین قرار گرفت تصاویر و مجسمههای غول پیکر صدام در عراق نیز فراوان بودند".
پُست درباره علت در قدرت باقی ماندن صدام برای چندین دهه مینویسد: "تصادفی نیست که او در این باره زمانی طولانی مدت رهبر کشورش در منطقهای پرآشوب در جهان باقی مانده است. در حالی که او رویاهای بلندپروازانه و همراه با جلال و شکوه را در سر میپروازند یک تاکتیسین زیرک است که از خود صبوری به خرج میدهد. او که میتواند تهاجم شدید را براساس نیازهای انقلابی توجهی کند همزمان قادر است مسیر را در صورت بروز اشتباه محاسباتی معکوس کند و منتظر باقی میماند تا روزی فرارسد که شرایط برای دستیابی به هدف انقلابی اش فراهم باشد. در واقع، انگیزه او برای قدرت از بین نمیرود بلکه صرفا به تعویق میاقتد. صدام حسین یک ماشین حساب سیاسی ظالم است که برای رسیدن به اهداف هر کاری که لازم باشد انجام میدهد. البته او آرزوی شهادت ندارد و زنده ماندن هدف اش میباشد. اولویت شماره اول او ارائه تصویری از یک عملگرای انقلابی از خود است که آرزوی جنگی را ندارد که در آن عراق به شدت آسیب ببیند و جایگاه اش به عنوان یک رهبر خدشته دار شود".
این گزارش ادامه دارد...
گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه
*فراخود یا سوپرایگو آن جنبه از شخصیت است که دربردارنده تمام آرمانها و استانداردهای اخلاقی و درونی است که ما از پدر و مادر و جامعه کسب میکنیم. سوپرایگو مسئول درونی کردن قواعد فرهنگی است و معمولا توسط اعمال تأثیر والدین صورت میپذیرد.